دوربینها بیشتر بر روی ولودیمیر زلنسکی در هنگام سخنرانی او در کنگره در چهارشنبه شب متمرکز شدند، اما من تا جایی که میتوانستم حواس خود را به تماشاگران داخل اتاق متمرکز کردم. شور، تحسین، فریاد و فریاد وجود داشت. در یک کشور تقسیم شده، ما اغلب نمیبینیم که کنگره، عملاً یکپارچه، با تشویقها، تشویقها، بسیاری با لباسهای آبی و کراواتهای زرد قیام میکند.
مطمئناً مخالفانی در اتاق بودند، اما آنها مهم نبودند. کلماتی در آگاهی من هجوم آوردند که مدتی است به آنها فکر نکرده ام – هموطنان، رفقا، هم باوران به یک عقیده مشترک.
زلنسکی و هموطنان اوکراینیاش ارزشها و اهدافی را که قبلاً در خود تحسین میکردیم به آمریکاییها یادآوری کردهاند – گرسنگی شدید برای آزادی، احترام عمیق ریشهدار برای برابری و کرامت انسانی، تمایل به مبارزه با اقتدارگرایان بیرحم که میخواهند جهان را درهم بشکنند. صورت انسان زیر پاشنه چکمه های گل آلودشان. گویی اوکراین و زلنسکی آهنگ فراموش شده ای را دوباره زنده کرده اند و ناگهان همه یادشان افتاده است که چگونه آن را بخوانند.
زلنسکی در بیان این نکته ظریف نبود. او گفت که آنچه امروز اوکراین برای آن میجنگد، بازتابی دارد که بسیاری از آمریکاییها در طول قرنها با آن جنگیدند. به جان آدامز، فردریک داگلاس، تئودور روزولت، جورج مارشال، فانی لو هامر، قهرمانان گمنام بسیاری از جنگ سرد فکر کردم. سخنان او به ما یادآوری کرد که آمریکا نه تنها به خاطر منافع ملی – برای حفظ نظم جهانی لیبرال باثبات – از اوکراین حمایت میکند، بلکه برای اجرای ایمانی که برای هستی و هویت این کشور ضروری است، حمایت میکند. چیزی که واقعاً آمریکا را در کنار هم نگه می دارد این ایده پرشور است.
این آرمان لیبرال در شش دهه گذشته خدشه دار شده است. گاهی آمریکا با بیاحتیاطی عجولانه با اقتدارگرایی مخالفت کرده است – خلیج خوکها، ویتنام، عراق. در مواقع دیگر، آمریکا از پشت موانع اقیانوسی خود عقب نشینی کرده و در حالی که وحشت رخ داده است، کار چندانی انجام نداده است – نسل کشی در رواندا، جنگ داخلی در سوریه، شکست در دوران اوباما و ترامپ در حمایت کافی از اوکراین در حالی که پوتین آب ها را آزمایش کرد و فشار را افزایش داد.
سیاست آمریکا بین مداخله گرایی غرورآفرین و عدم مداخله بی رحمانه در نوسان بوده است. جورج پکر اخیراً در آتلانتیک نوشت: «ما در جنگهای صلیبی خارجیمان زیادهروی میکنیم، و سپس در تعدیل نیروها زیادهروی میکنیم، و هرگز در این میان مکث نمیکنیم، جایی که یک کشور معمولی سعی میکند به تعادل خوبی دست یابد». نتیجه بحران خودباوری ملی بوده است: آیا جهان می تواند به آمریکا برای انجام آنچه درست است اعتماد کند؟ آیا می توانیم خودمان را باور کنیم؟
یافتن تعادل بین ایدهآلهای پرشور و کارهای دنیوی یک مشکل همیشگی آمریکا بوده است. فیلم «لینکلن» با بازی دنیل دی لوئیس در این باره بود. لینکلن در باتلاقهای واقعیت زیگ میزند و سعی میکند چشمش را به شمال واقعی نگاه دارد، در حالی که برخی به او میگویند خیلی سریع پیش میرود و برخی دیگر فریاد میزنند که خیلی آهسته پیش میرود.
جو بایدن این توازن را مانند هر رئیسجمهوری در زمانهای اخیر برقرار کرده است، شاید درس پرهزینهای از نحوه خروج آمریکا از افغانستان بیرحمانه گرفته باشد. او ائتلاف غربی را به شدت پشت سر اوکراین قرار داده است. اما او این کار را با تدبیر و مدبرانه انجام داده است. اوکراین این سیستم تسلیحاتی را دریافت خواهد کرد، اما نه آن سیستم. می تواند رویای پیروزی کامل را داشته باشد، اما باید به طور جدی به مذاکره نیز فکر کند. بایدن نشان داده است که آمریکا می تواند مسئولانه رهبری کند. او نشان داده است که شما می توانید شفافیت اخلاقی داشته باشید بدون اینکه توسط آن کور شوید.
زلنسکی و بایدن هر دو دست کم گرفته شده اند. زلنسکی یک کمدین بود و بنابراین مردم فکر می کردند او یک سبک وزن است. او مانند یک مرد معمولی لباس میپوشد و از تلههای قدرتی که افرادی مانند ولادیمیر پوتین و دونالد ترامپ را تحت فشار قرار میدهد، دوری میکند.
به نوبه خود، بایدن با فانتزی رمانتیک «وست وینگ» که بسیاری از ترقی خواهان در سر دارند، جور در نمی آید. یک رئیسجمهور مترقی باید سخنرانیهای سر به فلک کشیدهای داشته باشد که به شما احساس خوبی نسبت به خودتان بدهد!
اما حقیقت این است که هر دو مرد بارها و بارها تحویل داده اند. مبارزات نظامی در اوکراین ممکن است در ماههای آینده تیره و تار شود، اما هر دو مرد تا حدی مسئول یک تغییر تاریخی در مبارزه جهانی علیه وحشیگری و اقتدارگرایی هستند.
چند سال پیش به نظر می رسید که دموکراسی ها در حال فروپاشی هستند و به نظر می رسید استبدادی ها در راهپیمایی هستند. اما از آن زمان، ما مقاومت قهرمانانه ای از کیف و رهبری ثابت در کاخ سفید داشته ایم. وقتی به نظرسنجیها و نتایج میاندورهای نگاه میکنم، میبینم که آمریکاییها اکثریتی ضد ترامپ ایجاد میکنند، که حداقل در حال حاضر به نظر میرسد که احتمال اینکه ترامپ دوباره رئیسجمهور شود را کمتر میکند.
در همین حال وقایع نشان داده است – باز هم – که اگر قدرت را متمرکز کنید، دانش را سانسور کنید و با مردم خود مانند برده رفتار کنید، نمیتوانید یک جامعه موفق را اداره کنید. گزارش هيبتانگيز تايمز در مورد تلاشهاي جنگي روسيه نشان ميدهد كه چقدر پوسيدگي در آنجا فراگير است. سیاستهای کثیف کووید چین تنها نمونهای از این حقیقت است که اقتدارگرایان میتوانند برای یک فصل چشمگیر به نظر برسند، اما در نهایت خطاها، سختگیری و شکستهای قضاوت انسانی انباشته میشوند.
زلنسکی در اولین سفر خارجی خود از زمان آغاز جنگ به آمریکا آمد. این یادآوری است که علیرغم همه صحبت هایی که در مورد افول آمریکا می شود، جهان همچنان به رهبری آمریکا نیاز دارد. این یادآوری است که اتحاد لیبرال هنوز قوی است. این یادآوری است که در حالی که لیبرال دموکراسی ها اشتباه می کنند، آنها ظرفیت یادگیری و سازگاری را دارند.
در نهایت، زلنسکی به ما یادآوری کرد که در حالی که اقتدارگرایان جهان نشان دادهاند میتوانند قدرت جمع کنند، چیزی حیاتی وجود دارد که آنها فاقد آن هستند: چشماندازی از جامعهای که کرامت انسانی را حفظ کند، که مردم را به مبارزه برمیانگیزد و مردم را به یکدیگر پیوند میدهد.