& کتابخانه ها، شما قهرمانان من هستید& خوانندگان خاطرات یک پناهگاه مورد علاقه را به اشتراک می گذارند

وقتی داستانی در مورد کتابخانه های عمومی منتشر می کنید، می دانید که از مردم خواهید شنید. همانطور که در یک مقاله عکس اخیر نشان دادیم، “نامه ای عاشقانه به کتابخانه ها، مدت هاست”، این فضاهای مشترک متعلق به همه ما هستند، بنابراین منطقی است که خوانندگان احساسات قوی نسبت به آنها داشته باشند. اگر مقاله ای در مورد اتاق نشیمن شما منتشر کردیم، شما هم فکری می کنید. و ما می خواهیم آنها را بشنویم!

اول، باید گفت: نویسندگان و ویراستاران تمایل دارند به بخش های نظرات با دقت برخورد کنند، همان طور که یک والدین محصور ممکن است به اتاق بازی نگاه کنند، بدون اینکه مطمئن باشند چه انتظاری دارند. آیا با سکوت مواجه خواهیم شد؟ غوغا؟ هارمونی شادی آور؟

در موضوع کتابخانه ها، سناریوی نهایی اعمال می شود. اکثر خوانندگانی که در مورد این مقاله نظر دادند موافق بودند که امانت گرفتن کتاب چیز خوبی است و کتابداران افرادی همه کاره، مدبر و خلاق هستند که ما آنها را می شناسیم.

البته از افرادی شنیده ایم که احساس می کنند کتابخانه هایشان خیلی سر و صدا و شلوغ است. بحث پرانرژی در مورد اینکه آیا کتاب‌های صوتی به اندازه کلمات چاپ شده به خواننده می‌چسبند یا نه، پرانرژی وجود داشت. مثل همیشه شنوندگان برنده شدند. دو کتابدار در برابر کلیشه «خفه کردن» مقاومت کردند. نکته ای داشتند.

اما به طور کلی، 770 پاسخ به یک موج گرم جزر و مدی از ستایش برای کتابخانه‌ها و همه چیزهایی که نشان می‌دهند اضافه شد: آزادی، استقلال، ماجراجویی، کاوش، آزمایش، ایده‌ها، نبوغ و موارد دیگر. تعدادی از خوانندگان به یاد می آورند که در یک صبح تابستانی به شعبه محلی خود رها شدند و از کسالت محض تبدیل به کرم کتاب شدند (ما شما را می بینیم، ژنرال X). مردم در هر سنی در مورد رفتن به کتابخانه با والدین، پدربزرگ و مادربزرگ، خواهر و برادر، پرستار بچه و معلمان شعر می گفتند. ما درباره اولین کارت های کتابخانه، توصیه های به موقع کتاب، تحویل کتاب های همه گیر، کتابخانه ها به عنوان دریچه هایی به دنیای دیگر، کتابخانه ها به عنوان فضاهای امن، کتابخانه هایی با گربه ها، کتابخانه هایی که خوانندگان در آن عاشق شدند، شنیدیم.

می توانستیم ادامه دهیم. در عوض، ما تعدادی از نظرات مورد علاقه خود را انتخاب کردیم و آنها را برای طولانی و وضوح ویرایش کردیم. ما آنها را در اینجا برای لذت خواندن شما ارائه می کنیم.

«روزی که به من اجازه داده شد از بخش‌هایی غیر از حوزه کودکان کتاب امانت بگیرم در خاطرم زنده خواهد ماند. مجبور شدم یادداشتی از خانه بیاورم مبنی بر اینکه اشکالی ندارد که این کتاب ها را برای افراد مسن تر بخوانم، اما من همه چیز را در منطقه بچه ها خوانده بودم. من 7 سالم بود.» – کارولین کلمن دیلون، گری، هند.

«وقتی 9 یا 10 ساله بودم، در کنار نهر بازی می‌کردم (تربیت در شهرهای کوچک در دهه 1950) و آنچه را که برای من یک لاک‌پشت بزرگ بود، یافتم. بیچاره را گرفتم و تمام راه را به سمت کتابخانه دویدم و از کتابدار کتابی در مورد لاک پشت ها خواستم. آیا او به من گفت که آن موجود نفرت انگیز را از کتابخانه بیرون بیاورم؟ نه او انجام نداده است. او برای من کتابی در مورد لاک پشت ها پیدا کرد و من بسیار خوشحال و هیجان زده از حیوان خانگی جدیدم به خانه رفتم. مطمئنم مادرم مجبورم کرد او را دوباره در نهر بگذارم. اولین تجربه پژوهشی من در کتابخانه! – پاتریس مارکس، ریورساید، کالیفرنیا

«اینجا به کتابخانه عمومی Berea (اوهایو) و سیاست امانت دهی بی حد و حصری است که به یک کودک 12 ساله امکان می دهد تمام کتاب هایی را که می تواند حمل کند. با این حال، بهترین کتاب تمام دوران، «بیست و یک بادکنک» نوشته ویلیام پن دوبویس بود (آره، خیلی قبل از وسواس فعلی ما در مورد بادکنک) و ما به کراکاتوآ رفتیم، الماس هایی به بزرگی ریتز و ماجراهای فراوان.» – جوزف A. Kopec، Sturgeon Bay، Wis.

زمانی که در سن 12 سالگی ضبط بازیگران «داستان غرب» را بررسی کردم، دنیای جدیدی را کشف کردم. گوش دادن به آن امروز برخی از شادترین خاطرات دوران کودکی من را زنده می کند.” – لوز ریس، سن دیگو

«وقتی در مدرسه راهنمایی بودم، مادرم باید تا دیر وقت چهارشنبه ها کار می کرد. از چند بلوک بالاتر از خیابان اصلی راه می رفتم، بیشتر بعدازظهرهای چهارشنبه را در کتابخانه به انجام تکالیف می گذراندم تا اینکه مادرم برای بردن من آمد. اگرچه می‌توانستم به یکی از اتاق‌های مطالعه بروم، اما پیوسته به اتاق کودکان برمی‌گشتم تا با کتابدار، بانی، که از کودکی من آنجا بود، باشم. او مرا می شناخت و اگر نمی دانست، به اندازه کافی خوب وانمود می کرد که در آنجا احساس امنیت و خوشحالی می کنم. اکنون در کالج در ماساچوست، کتابخانه ها هنوز مانند خانه هستند. علیرغم اینکه خیلی بزرگتر از زادگاه کوچک من هستند، اما حس آشنایی در فضا وجود دارد. من عاشق کتابخانه‌ها هستم، شما قهرمانان من هستید.» – Talia Feinsod، نیو پالتز، نیویورک

“کتابخانه با بزرگ کردن چهار کودک با بودجه بسیار محدود، بهشتی بود. اینجا تنها جایی بود که همه می‌توانستیم برویم و یک سکه خرج نکنیم، اما پر از همه چیزهایی باشیم که برای ذهن و روحمان نیاز داریم.» – استفانی استاوبر، مرتع‌زیراهای هایلندز، کولو.

“من شش ماه از سال را با RV خود سفر می کنم. یکی از اولین کارهایی که هنگام ورود به یک مکان جدید انجام می دهم، بررسی کتابخانه آن است. من هرگز یکی را پیدا نکردم که دوستش نداشته باشم. برای هر یک از صدها کتابدار یکسان است.» – جیمز تیلور، بوئنوس آیرس

“من 50 سال پیش کتابداری را انتخاب کردم… یا بهتر است بگویم، کتابداری من را انتخاب کرد، و پس از گذشت همه این سال ها هنوز هم احساس می کنم که این یک تطابق کامل است. من در کتابخانه های عمومی، یک کتابخانه کتاب کمیاب، یک کتابخانه شلوغ مرکز پزشکی نیویورک، یک کتابخانه دانشگاه و در کتابخانه یک مدرسه پسرانه کار کرده ام. هر تجربه به روش خاص خود فوق العاده بود. این مقاله واقعاً نامه ای عاشقانه به کتابخانه ها است. عکس ها باعث شد لبخند بزنم. و متن واقعاً به چیزی که کتابخانه ها را به بهترین مکان تبدیل می کند، می رسد. این بهترین چیز برای بیدار شدن در این روز ولنتاین بود. متشکرم. – سوزان لوین، وست نیاک، نیویورک

من به عنوان یک کتابدار کودکان و مدرسه در 25 سال گذشته، از شما برای نشان دادن انسانیت باورنکردنی کار و فضاهای ما تشکر می کنم. – لارا اینگام، اوبرورسل، آلمان

«تمام زندگی من تا کنون حول محور کتابخانه ها بوده است. وقتی 8 ساله بودم، از کتابداران گریان در کتابخانه شعبه محلی ام فهمیدم که پرزیدنت کندی درگذشت. آن کتابخانه پناهگاه من بود و کتاب‌های آنجا دریچه‌ای را به جهان‌ها و ایده‌های دیگر باز کردند. در دانشگاه، به عنوان دانشجوی کارگر در کتابخانه کار می کردم. پس از مشاغل دیگر، در یک کتابخانه کالج محلی کار کردم تا اینکه به مدرسه کتابداری رفتم و فوق لیسانس خود را در رشته علوم کتابداری گرفتم. من بیش از 30 سال به عنوان کتابدار پژوهشی دانشگاهی کار کردم. در سال 2001 در آن کتابخانه بود که در حال آماده شدن برای تدریس یک کلاس سواد اطلاعاتی درباره اسلام بود که در مورد حملات مرکز تجارت جهانی مطلع شدم. اکنون به عنوان کتابدار جایگزین در کتابخانه های عمومی محلی کار می کنم. در تمام آن کتابخانه‌ها بهترین چیز، مراجعین کتابخانه‌ای بودند که به کمک من نیاز داشتند یا می‌خواستند داستان‌هایشان را برای من تعریف کنند. من چقدر خوش شانسم؟ – پاتریشیا ماردئوس، ویلیستون، وی.

“من در هیئت مدیره کتابخانه شهرم خدمت می کنم و متوجه شدم که کارکنان کتابخانه ما عمیق تر از هر سیاست گذار دیگری جامعه را درک می کنند. هیچ کس متوجه نشد که ما جامعه رو به رشدی از مهاجران اتیوپیایی داریم تا اینکه یکی از شعبه های کتابخانه ما شروع به تهیه کتاب به زبان آمهری کرد!» – ابی آرنولد، سانتا مونیکا، کالیفرنیا

“من به عنوان متولی کتابخانه محلی خود، از شما برای این قطعه بسیار سپاسگزارم! کتابداران واقعاً مدافع تمدن هستند.» – جاناتان جی. مارگولیس، بروکلین، ماساچوست.

“کدام موسسه واحد دیگری می تواند این همه کار را انجام دهد؟” – لیز کیدرا، دریاچه کریستال، ایل.

Nick Webster

مزاحم عمومی فن غذا. حلال مشکل بدون عذرخواهی کارآفرین. خواننده.

تماس با ما