نور پاییزی از لابه لای درختان سنترال پارک غربی عبور می کند و به سمت ژان ژرژ جریان می یابد و به ضیافت های خاکستری درخششی مات و نقره ای می بخشد. فضا ساده، بی طرفی شدید، غیر قابل انکار بزرگ و خاموش است. هر میز، اگرچه در دید واضح از بقیه است، اما به طرز مجللی توسط فضا احاطه شده است، تقریبا خصوصی.
واقعاً این مکان ایدهآل برای بچههای روی – فرزندان امپراتوری رسانهای Waystar Royco در سریال “جانشینی” HBO – برای بحث در مورد ترتیبات خاکسپاری پدرشان است.
گفتگو تند است، و اگرچه آنها ژان ژرژ را به عنوان محل ملاقات خود انتخاب کردند، اما غذا را نمی خورند. آنها شیرینیها – نانهای تیره و بزرگ و نانهای میوهدار – را به همراه بشقاب میوههای بریده شده و فندار، کاملاً دست نخورده میگذارند. آنها بدون اینکه دستمالی را باز کنند یا بشقاب را کثیف کنند از روی صندلی بلند می شوند. علامت خفیف و پر از رژ لب برهنه شیو روی فنجان قهوه تنها اثری از حضور آنهاست.
اجتناب از خوردن غذا برای رویز غیرعادی نیست. از بازی تحقیرآمیز «گراز روی زمین» لوگان گرفته تا جعبههای ترسناک دوناتهایی که برای فرزندانش میفرستد وقتی سعی میکنند مخفیانه همدیگر را ببینند، غذای «جانشینی» همیشه به طرز خوشمزهای سمی، ناسازگار و پر بوده است – یک خط واضح در آسیب های خانواده و پویایی قدرت
اما در فصل پایانی، همه چیز به ویژه پیچ و تاب و تلخ است. گویی نمایش به دوران اوزمیک خود قدم گذاشته است و قدرت واقعی را تنها در غیاب کامل اشتها می توان یافت. برای کسانی که جایگاه معناداری در «جانشینی» دارند، غذا برای لذت یا تغذیه وجود ندارد – اصلاً وجود ندارد. اگر یک کاراکتر، هرچقدر هم که کوچک باشد، نوک انگشتی داشته باشد، به یک پرچم قرمز تبدیل می شود.
تام وامبسگانز، شوهر سیوبهان روی، از پول نیامد، بلکه با این خانواده فوق ثروتمند ازدواج کرد و الگوها و امتیازات آنها را به دقت مطالعه کرده است. او از تناقضات و پیچیدگیهای آداب ناگفته طبقات بالاتر آمریکا آگاه است – و اغلب اولین کسی است که از یک اشتباه تقلبی انتقاد میکند.
تام به پسر عموی گرگ می گوید: «او مثل یک زگیل گرسنه تمام کاناپه ها را می چرخاند. چرا که چه چیزی میتواند بیشتر از خوردن غذا باشد، یعنی چه چیزی میتواند بیموقعتر باشد؟
اندکی بعد، در پی لوگان، تام موقعیت خود را اشتباه ارزیابی می کند و خود را به عنوان مدیر اجرایی موقت شرکت معرفی می کند. اگر از قبل مشخص نبود که او یک اشتباه وحشتناک مرتکب شده است، این زمانی است که تام یک تاکو ماهی را در دهانش می ریزد. کارل در حالی که ناتوان است و در حال جویدن است تصور می کند که هیئت مدیره چگونه ممکن است او را ببیند: «تو یک مداخله گر دست و پا چلفتی هستی و هیچکس به تو اعتماد ندارد. تنها مردی که به دنبال تو میکشد مرده است و اکنون با دختر رئیس سابق ازدواج کردهای که حتی تو را دوست ندارد.»
زمانی که تیم Waystar برای نهایی کردن فروش شرکت به لوکاس ماتسون، مدیر اجرایی میلیاردر GoJo به نروژ پرواز میکند، تام مهماننوازی را بهعنوان یک خصومت معده خالص میبیند. در حالی که مدیران ارشد Waystar بشقاب های خود را با غذا در بوفه انباشته می کنند، او مراقب است که اصلاً در حال خوردن صبحانه دیده نشود. “کمین!” او با خوشحالی همکارانش را صدا می زند. “تو طعمه را گرفتی، برای کشتن چاق شدی.”
و تام اشتباه نمی کند. یکی از مدیران GoJo در مورد اندازه سهم نیز اظهار نظر می کند: “هی، رفیق آسان، مقداری برای ما بگذار.” تمایل تیم Waystar به شیرینیهای صبحانه تنها چیزی نیست که اکنون احساس شرمآوری میکند – آمریکاییها بیش از حد لباسهای روستایی را پوشیدهاند، نگران به نتیجه رسیدن این معامله هستند و میترسند شغل خود را از دست بدهند. گرسنگی آنها، اشتهایشان، اشتیاق آنها، مازاد آسیب پذیری آنهاست.
با شروع فصل چهارم، لوگان با فرزندانش برای خرید رسانه جهانی پیرس رقابت میکند و از جشن تولد خود فرار میکند تا از نکتار، یک کافی شاپ یونانی در خیابان مدیسون دیدن کند. (برای شهر و کشور، شارلوت دراکمن در مورد این گشت و گذار به عنوان نوعی حرکت قدرت خود نوشت.)
در یک لحظه نادر از آسیب پذیری، ما شاهد خوردن لوگان هستیم. اما ابتدا، او به محافظ خود، کالین، که در ساعت است، اصرار میکند که کالین بهترین دوست اوست، که انسانها صرفاً واحدهای اقتصادی در بازار هستند، که مطمئن نیست وقتی میمیریم چه اتفاقی میافتد. از نظر عاطفی، او به هم ریخته است.
“هیچ چیز مثل سابق طعم ندارد، اینطور نیست؟” لوگان با ناراحتی می گوید. “هیچ چیز مثل قبل نیست.”
در قسمتی که یکشنبه پخش شد، خانواده هم به اوج ناتوانی و هم قدرت خود می رسند. روز انتخابات در اتاق خبر برای تام از قبل پرتنش بود، بدون اینکه خواهر و برادرهای روی به اطراف دست و پا بزنند، یادداشتهایی را مستقیماً به مجریان تلویزیون میدادند، برنامههایشان را به تحلیلگر برتر رأیدهندهاش فشار میدادند، توییتر را مرور میکردند، تیترها را دوباره قالببندی میکردند، زیرا، خوب، نامزد جناح راست پرسید. آنها را به زمانی که گرگ سوشی ارزان قیمت را به عنوان ناهار خود تأیید می کند تام عصبانی می شود.
این یک حرکت قدرتی نیست – مثلاً لوگان به کارکنان میگوید که یک شام کامل استیک و خرچنگ را برای خانواده در سطل زباله بتراشند، سپس به جای آن پیتزا سفارش دهند – اما این تنها حرکتی است که تام که کنترل اتاق خبر را از دست داده است و در وهله اول هیچ کنترلی بر آن نداشت، آن را ترک کرده است. او اجازه خواهد داد که نتایج انتخابات به هم بخورد و ماساژ داده شود، اتاق خبر به خطر بیفتد و متزلزل شود. او اجازه خواهد داد که جهان بسوزد، اما نگاه کنید، او بالاتر از سوشی است. او به سوشی دست نخواهد زد.
از سوی دیگر، گرگ خوشحال است که در “سوشی بودگا” خود حفاری می کند زیرا خواهر و برادر داروین، تحلیلگر انتخابات ATN را تحت فشار قرار می دهند تا قبل از اینکه آماده شود، انتخابات را فراخواند. این یک سکانس ویرانگر و خنده دار است. رومن می گوید: «این در واقع یک چیز اعداد نیست. من فقط میخواهم بگویم ما خوب هستیم و این به من مربوط است.» داروین با عصبانیت میگوید: «تا زمانی که من تماس نگیرم، نمیتوانید تماس بگیرید.
اما لحظه ای بعد، داروین تمام حس یکپارچگی ویراستاری را کنار گذاشته و به خاطر آن مجازات می شود، زیرا به طور تصادفی واسابی از سوشی گرگ را به چشمان خود آغشته می کند. گرگ در تلاشی بیهدف و نادرست برای کمک، لاکرویکس گزنده و با طعم لیمو را درست روی زخم میریزد.
انگار نمیدانست که با غذا هیچ چیز بهتر نمیشود – فقط اوضاع را بدتر میکند.
دنبال کردن آشپزی نیویورک تایمز در اینستاگرام، فیس بوک، یوتیوب، TikTok سوگند پینترست. بهروزرسانیهای منظم آشپزی نیویورک تایمز را با پیشنهادات دستور پخت، نکات آشپزی و توصیههای خرید دریافت کنید.