فرارو- فال از آثار ادبی است، از باورهای کهن، این مرز و بوم است. در گذشته ساکنان این خاک به نویسندگانی روی میآوردند که فکر میکردند حق دارند از این کلمه بهره ببرند. اما در گذر زمان تنها یاد حافظ در فرهنگ عامه باقی مانده است.
ابرِ آثاری وردید بادِ نوروزی وزید
وَجهِ مِی میکه و مُترب، که میگوید ریسید؟
شبینی در جلو و من شرمسارِ کیزهام
بارِ عشق و مُفلسی صَعب است، میباید کشید
قَحتِ جُود است ابروی خود نیمباید فرکت
باده و غُل از بهای خرقه میباید خرید
Гой AZ Долие гшод
من همی کردم دوا و صبحِ صادق میدمید
با لبی و سود کندین خانده آمد گل به باھ
بوی کرم را در دهانم شنیدم
دامنی گر کاک شد در علمِ رندی که باک
جماعتی در نیکنامی نیز میباید درید
إن لطایف كز لبِ لَعلِ تو من داسم، كه گفت؟
وين تَطاول كز سرِ زلفِ تو من ديدم كه ديد؟
عدلِ سلطان غر نُرسد حالِ مزلومانِ عشق
بید بُرید بُرید
تیرِ اشیک کُش ندانم بر دلِ حافیز ک زد
در قَدَر می دانم که از آهنگ خون چکید
شرح معجم: مفلسی: خلاس YA تنگدستی ساب: به فاتحه و سکون دوم مشکل است.
تفسیر عرفانی:
فازل باهار دمیدن gript در др очень поли истом брый черный шабров в может матраб. معنای این شعر این است که پاسداران راه عشق، طعم آرامش را خواهند چشید; زیرا اگر عدالت به آنها نرسید، آنهایی که تنها زندگی می کنند باید جای خود را ترک کنند.
تفسیر شعر:
یک نفر تا آخر در جست و جوی جان توست و سینه اش از دورت به آتش کشیده شد و آثارش پیدا شد. او آرزوی توست او را پیدا کنید و به او پاسخ عشق دهید.