وقتی نادر، کارمند 41 ساله یک شرکت ساختمانی در تهران، به خرید خواربار فروشی میپردازد، در حالی که در راهروها سرگردان است، دائماً فهرست خود را تنظیم میکند و قیمتها را دوبار بررسی میکند و آنها را در بودجهاش لحاظ میکند. سبد او با افزایش تورم همچنان در حال کوچک شدن است: یک سال پیش، او گوشت قرمز و سپس مرغ را کنار گذاشت.
حالا که پس انداز نادر از بین رفته و کرایه اش دو برابر شده است، حتی پنیر و تخم مرغ هم به تجملات تبدیل شده اند.
نادر که به عنوان یک راننده تاکسی برای خرید لباس و کتاب مدرسه برای پسرش مهتابی می شود، در یک مصاحبه تلفنی گفت: «هر چقدر هم که سخت می دوم نمی توانم با افزایش قیمت ها کنار بیایم. تقاضای ما این است که دولت اقتصاد را اصلاح کند و بفهمد که تحت فشار مالی در حال شکستن هستیم.
نادر، مانند دهها هزار ایرانی که در دو هفته گذشته در تظاهرات سراسری علیه دولت شرکت کردهاند، نارضایتیهای زیادی برای انتخاب دارد: افزایش قیمتها، بیکاری بالا، فساد، سرکوب سیاسی و قانون الزام زنان به پوشیدن متواضعانه و متواضعانه. موهایشان را بپوشانند همین موضوع زمانی باعث ناآرامی شد که زن جوانی به نام مهسا امینی دو هفته پیش در بازداشت پلیس اخلاق جان باخت.
اما وضعیت تاسف بار اقتصاد ایران یکی از نیروهای اصلی است که ایرانیان را به خیابان ها می کشاند تا خواستار تغییر شوند.
تظاهرکنندگان که با احساس ناامیدی نسبت به شکست دولتهای متوالی در بهبود اقتصاد مسلح شدهاند، شعار «مرگ بر دیکتاتور» سر دادهاند و خواستار پایان دادن به رهبری تندرو و انعطافناپذیر روحانیت ایران و جمهوری اسلامی ایران شدهاند.
ناامیدی اقتصادی یکی از عوامل اتحاد مخالفان و موافقان دولت است. عبدالرضا داوری، تحلیلگر محافظه کار، اعتراضات اخیر را محکوم کرد توییت در هفته گذشته، اما اذعان داشت که 95 درصد از مردم ایران، بدون توجه به دیدگاههای سیاسی خود، «نگران معیشت امروز خود و آینده خود و فرزندانشان هستند».
دههها سوءمدیریت و فساد، همراه با دو دور تحریمهای خفهکننده به رهبری ایالات متحده با هدف مهار برنامههای هستهای و موشکی ایران، همراه با یک بیماری همهگیر، اقتصاد ایران را در سطوح قبل از ۲۰۱۲ یا بدتر از آن منجمد کرده است.
ایرانیانی که چندین سال گذشته را صرف کاهش گوشت از بودجه خود، جست و جوی کار و به تعویق انداختن ازدواج و فرزندان کرده اند، عصبانی هستند – به طور کلی از رهبران خود که آنها را مسئول سوءمدیریت اقتصاد می دانند عصبانی هستند.
بیشتر در مورد اعتراضات در ایران
ایرانیان طبقه متوسط مجبورند زندگی خود را از نو پیکربندی کنند. بسیاری از مردم طبقه کارگر به زیر خط فقر سقوط می کنند. کسب و کار و معیشت در حال افزایش است. اجاره بها چندین برابر افزایش یافته است. محصولات و برندهای خارجی از مغازه ها ناپدید می شوند یا به طرز چشمگیری گران می شوند. ریال ایران آنقدر ارزش خود را از دست داد که ایران واحد پول جدیدی به نام تومان را معرفی کرد تا اساساً چهار صفر از اسکناسهایی که ایرانیها برای خریدهای روزانه خود حمل میکنند، کم کند.
جوانان تحصیل کرده ایرانی نمی توانند شغلی متناسب با مدرک تحصیلی خود بیابند. امیر 24 ساله فارغ التحصیل معماری است که در یکی از مراکز خرید تهران لباس می فروشد. او گفت که اکثر همکلاسی های او از دانشکده مهندسی به عنوان منشی مغازه یا راننده تاکسی کار می کنند. (او نیز مانند سایر ایرانیانی که برای این مقاله مصاحبه کرده اند، از او خواسته است که از نام خانوادگی خود به دلیل ترس از قصاص استفاده نشود.)
او که با پدر و مادرش زندگی میکرد، چون توانایی پرداخت اجارهبها را نداشت، گفت نمیتوانست تصور کند که یک آپارتمان اجاره کند، ماشین بخرد، ازدواج کند یا بچهدار شود.
امیر میگوید: «برای بسیاری از ما، نقاط عطف عادی زندگی مانند رویاهای دور از دسترس به نظر میرسد. شاید تنها راه خروج از ایران باشد.
در سال 2015، پس از توافق ایران با ایالات متحده و دیگر قدرت های جهانی برای محدود کردن برنامه هسته ای خود در ازای لغو تحریم ها، موجی از خوش بینی به وجود آمد.
برخی سرمایه گذاری ها و مشارکت های خارجی در راه بود. اما در سال 2018، قبل از اینکه اقتصاد فرصتی برای بهبود پیدا کند، رئیس جمهور دونالد جی. ترامپ از توافق هسته ای خارج شد و “سیاست فشار حداکثری” تحریم های تهاجمی را اعمال کرد که فروش نفت و معاملات مالی بین المللی را هدف قرار می دهد. اکثر شرکت های خارجی به دلیل ترس از تحریم های ثانویه توسط ایالات متحده از ایران خارج شدند.
اسفندیار باتمانقلیج، بنیانگذار بورس و بازار، یک گروه تحقیقاتی متخصص در سیاست و اقتصاد ایران، می گوید: «ایرانی ها واقعاً به این فکر نمی کنند که آیا در مقایسه با سال گذشته وضعیت بهتری دارند یا خیر. چیزی که بر همه سنگینی می کند، اساساً این کشور تقریباً یک دهه است که راکد بوده است. او گفت که مردم میپرسیدند: “چرا رفاه اقتصادی ما در یک دهه به شکل معناداری بهبود نیافته است؟”
نارضایتی های ناشی از افزایش شدید قیمت ها و کسادی اقتصاد منجر به اعتراضات گسترده علیه دولت در سال های 2017 و 2019، عمدتاً در مناطق طبقه کارگر و کم درآمد شد. برخی از تظاهرکنندگان خواستار سرنگونی رهبر ایران، آیتالله علی خامنهای بودند و با خشونت سرکوب شدند.
تورم به 30، 40 و سپس 50 درصد رسید. ایرانیها در حال حاضر ۷۵ درصد بیشتر از یک سال پیش برای غذا میپردازند. وزارت کار و خدمات اجتماعی ایران در گزارش آگوست 2021 اعلام کرد که از هر سه ایرانی یک نفر یا نزدیک به 30 میلیون نفر در فقر زندگی می کنند.
حوری، 60 ساله، کارمند بازنشسته دولت در تهران، گفت که با درآمد ثابت خود، باید قبل از انجام کارهای معمولی مانند دیدار با خواهرش در شهر، دو بار فکر کند. او گفت که هفته ای دو تاکسی رفت و برگشت دارد و یک سوم حقوق بازنشستگی او تمام شده است. در گردهماییهای خانوادگی که بهطور فزایندهای نادرتر میشوند، غذاهایی که زمانی تجملاتی بودند به چای و کلوچههای ساده کاهش یافته است.
او گفت: «ما با سختیهای زیادی پشت سر میگذاریم. “هر سفر به سوپرمارکت یک مبارزه است.”
بدبختی فزاینده – و چشم انداز همیشه تیره تر – منجر به مهاجرت مردم از ایران شده است. اگرچه ایرانیان تحصیل کرده از زمان انقلاب اسلامی 1979 کشور را ترک کرده بودند، اما در بحبوحه رکود اقتصادی و همه گیری کووید-19 این روند شتاب گرفت. کارکنان پزشکی و جوانان ایرانی که برای ادامه تحصیل به خارج از کشور رفتند و در آنجا ماندند، بهویژه احتمال ترک ایران را داشتند.
همزمان با کمی تحریمهای جدید، رهبران ایران سرپیچی کردند و ظهور «اقتصاد مقاومتی» را اعلام کردند که این کشور را به خودکفاییتر و کمتر به واردات و فروش نفت وابسته میکرد. دولت در صنایع داخلی سرمایه گذاری کرد و ایرانیان را به خرید داخلی تشویق کرد. این کشور همچنین با فروش نفت خود به چین با نرخ تنزیل به دور زدن تحریم ها ادامه داد.
چنین اقداماتی به اقتصاد کمک کرد تا به زانو درآید و در سال 2021 بیش از 4 درصد رشد کرد. تورم در ماه های اخیر اندکی کاهش یافته است.
اما برای بسیاری از ایرانیان، این امر کمک چندانی به جبران سالها آشفتگی و رنج نکرده است. بسیاری ایمان خود را به این سیستم از دست داده اند زیرا دورهای پی در پی انتخابات نتوانسته اند اصلاحات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مورد نیاز خود را انجام دهند و اعتراض را تنها گزینه خود باقی گذاشته اند.
رئیسجمهور ابراهیم رئیسی، یک محافظهکار فوقالعاده که سال گذشته پس از انتخاباتی که اکثر نامزدهای معتبر دیگر رد صلاحیت شدند، به قدرت رسید، قول داد ظرف چند سال تورم را تک رقمی کند، رشد را آغاز کند و تا مارس 2023 نزدیک به دو میلیون شغل ایجاد کند. به گفته بسیاری از تحلیلگران اقتصادی، طرح “جراحی اقتصادی” او به تورم بیشتر و کاهش قدرت خرید منجر شده است.
برای تحلیلگران و بسیاری از ایرانیان، یک راه برای بهبود اقتصاد واضح به نظر می رسید: احیای توافق هسته ای با غرب.
اما با توجه به اینکه ایران و ایالات متحده همچنان بر سر شرایط چانه زنی می کنند، هنوز مشخص نیست که آیا هرگز توافقی حاصل خواهد شد یا خیر. هر اعلام پیشرفت یا بن بست در مذاکرات باعث نوسانات ارز می شود که فشارسنج خوش بینی ایرانیان است.
تحلیلگران می گویند که یک توافق جدید به سرعت به نفع کشور خواهد بود: میلیاردها دلار از درآمد نفتی خارج از کشور منجمد می شود و نفت و گاز آن می تواند دوباره در بازارهای جهانی فروخته شود. اما برای ایرانیان عادی، رونق اقتصادی همچنان مستلزم غلبه بر سوء مدیریت و فساد سیستماتیک است.
برخی در تهران استدلال می کنند که مزایای یک معامله ارزش استفاده از آن را دارد، به ویژه در زمانی که ایران نشان داده می تواند در برابر تحریم های سخت مقاومت کند. اما به نظر می رسد که دولت عجله ای برای دستیابی به یک معامله بدون کسب امتیازات مهم ندارد.
هنری روم، معاون پژوهشی در شرکت مشاوره ریسک گروه اوراسیا که متخصص در ایران است، میگوید: «آنچه توافق هستهای انجام میدهد این است که از نظر اقتصادی مزایای واقعاً روشنی را به همراه داشته باشد و به دولت فضای تنفسی قابل توجهی بدهد». اما، او گفت، ایران “در تلاش است تا بدون آن کار کند، و، به طور قابل پیش بینی، این هزینه های بسیار قابل توجهی دارد، حتی اگر آنها بتوانند در حال حاضر از پس آن برآیند.”
در این میان مردم عادی ایرانی درد را تحمل می کنند.
در حدود یک سال گذشته، اعتراضها به کمبود آب در اصفهان و خوزستان و گرانی کالاهای اساسی مانند ماکارونی، نان و روغن خوراکی بالا گرفته است. (آنها تنها زمانی پایان یافتند که دولت با عجله شروع به توزیع پول نقد کرد.) معلمان، کارکنان بخش دولتی، رانندگان اتوبوس و کسبه بازار، همگی در سال گذشته نسبت به حقوق بازنشستگی، پرداخت ها یا قیمت ها اعتراض کرده اند.
وقتی خبر خانم با مرگ امینی، بسیاری از ایرانیان بار دیگر آماده اعتراض بودند.